سئو را ازکجا شروع کنیم یادگیری سئو فرآیندی دشوار و زمانبر است! ولی زمانیکه تاثیر آن را در رشد و رونق کسب و کار خود مشاهده میکنید متوجه خواهید شد که ارزش این همه انرژی و هزینه را داشته است. در شروع آموزش و به ویژه با استفاده از منابع رایگان شما با انبوهی از مفاهیم و نکات تخصصی روبرو میشوید که موجب سردرگمی و دلسردی از یادگیری میشود.
ولی نگران نباشید در این صفحه یک ساختار منظم و هدفمند را به شما معرفی میکنیم.
تعاریف بسیار زیادی برای مفهوم سئو ارائه شده است. شاید اولین و ساده ترین بیان این باشد که؛ SEO نسخه کوتاه شده ای از عبارت Search Engine Optimization است یعنی بهینه سازی سایت برای موتورهای جستجو.
ولی هدف اصلی سئو موتورهای جستجو نیستند بلکه رضایت کاربر است.
با ورود الگوریتمهای جدید و تغییرات در رتبهبندی نتایج؛ تجربه کاربری به یک فاکتور مهم در سئو تبدیل شده است و گوگل تلاش میکند تا سایتهایی را در رتبههای بالا قرار دهد که محتوای آنها برای کاربران رضایت بخش است.
با نگاه مدرنتر میتوان گفت؛ SEO مخفف عبارت Search Experience Optimization یا بهینه سازی تجربه جستجو است.
برای کسب موفقیت در سئو باید بیش از هر چیز به رضایت کاربر توجه کنیم. رضایت کاربر از محتوای شما به عوامل متعددی بستگی دارد. ادبیات شما، کیفیت محتوا و اطلاعات ارائه شده، نحوه نمایش و ارائه محتوا، سرعت سایت، نمایش صحیح در موبایل، پاسخگویی به سوالات کاربران و بسیاری موارد دیگر بر رضایت کاربران تاثیر گذار هستند.
سئو چطور به رشد کسب و کار شما کمک میکند؟
طی چند سال اخیر فرهنگ جستجو در میان تمام مردم دنیا رواج یافته و البته رونق استفاده از تلفن های همراه موجب شده تا دسترسی به اطلاعات نسبت به گذشته بسیار سریع و ساده باشد. در حال حاضر روزانه میلیاردها جستجو از طریق گوگل انجام میشود که بسیاری از آنها با هدف خرید کالا یا دسترسی به خدمات هستند.
اگر شما جایگاه مناسبی در نتایج جستجوی گوگل داشته باشید این کاربران به سایت شما وارد شده و اطلاعات تکمیلی از محصول یا خدمت شما دریافت میکنند. همین فرآیند ساده موجب میشود که ارتباط بیشتری با مردم داشته باشید و شانس خود را برای تبدیل آنها به مشتری افزایش دهید.
به عنوان مثال تصور کنید که فردی به دنبال خرید گوشی سامسونگ اس 23 باشد، اولین اقدام او احتمالا جستجوی همین عبارت در گوگل است. پس از جستجو لیستی از نتایج به کاربر نمایش داده میشود. سایتهایی که رتبه بالاتری در نتایج جستجو داشته باشند قاعدتا شانس بیشتری نیز برای ورود این فرد به سایت خود خواهند داشت.
به طور متوسط 32 درصد کاربران دسکتاپ و 24 درصد کاربران موبایل بر روی رتبه یک گوگل کلیک میکنند
پس از ورود کاربر به سایت فرآیند تبدیل او به مشتری آغاز میشود. حال تصور کنید که کاربر با موبایل وارد سایت شما شده ولی صفحات شما نمایش مناسبی در موبایل ندارند. احتمالا از سایت خارج شده و گزینه دیگری را در گوگل انتخاب میکند. رفتار کاربران هنگام جستجو یکی از فاکتورهای مهم گوگل برای تعیین رضایت آنها از سایت شما خواهد بود.
در مجموع میتوان گفت؛
هرچقدر شما جایگاه بهتری در نتایج جستجو داشته باشید کاربران بیشتری به سایت خود جذب خواهید کرد و هرچقدر که بستر مناسب تری برای آنها فراهم کرده باشید نرخ تبدیل به مشتری افزایش خواهد یافت.
اگر بخواهیم تعداد مقالات و پست شبکههای اجتماعی که درباره «پادشاهی محتوا» هستند را بشماریم، مطمئناً از تعداد تمام سایتهایی که در اینترنت وجود دارد، بیشتر است!
این یعنی اگر ما بخواهیم باز هم با 10 دلیل قانع کننده به شما بگوییم که محتوا پادشاه است، ممکن است حوصله شما را سر ببریم و دیگر حالتان از هر چی محتواست به هم بخورد!
با این حال، موضوع جدیدی که جای بحث زیادی دارد در مورد آینده محتواست. آینده ای که معلوم نیست هنوز هم پادشاه سالهای قبل را دارد یا نه! از آنجایی که آینده هیچ وقت به طور دقیق معلوم نیست، ما هم دست به کار شدیم و خواستیم به دور از هر گونه کلیشه، به شما چند سرنخ بدهیم:
- آیا در سال آینده هنوز هم محتوا پادشاه است؟
- پادشاهی محتوا در آینده چه تغییراتی میکند؟
- ما چطور میتوانیم خودمان را برای این تغییرات آماده کنیم؟
محتوا پادشاه است بیل گیتس، شروع انقلابی که هیچ پایانی ندارد!
شاید فکر کنید هر پادشاهی بلاخره یک روز سقوط میکند و جای آن را پادشاهی دیگر میگیرد ولی پادشاهی محتوا کاملاً فرق میکند. وقتی میگوییم محتوا پادشاه است، منظورمان این نیست که محتوا به عنوان پادشاه انتخاب شده، بلکه پادشاهی اینترنت با محتوا معنا پیدا میکند.
پیچیده شد؟ اجازه دهید مثال بزنیم.
به زمانی برگردیم که بیل گیتس اولین بار این جمله انقلابی را بر زبان آورد، در این زمان که حدود سال 1996 بود، بیشتر مردم تنها مصرف کننده محتوا بودند چون که وسیله یا ابزاری برای تولید محتوا نداشتند.
اما در همین سالها کم کم راه شبکههای اجتماعی به زندگی آدمها باز شد. در نتیجه کاربران میتوانستند برای اولین بار خودشان در شبکههای اجتماعی دست به تولید محتوا بزنند.
شبکههای اجتماعی با سرعت نور در حال پیشرفت بودند و هر تغییر و بهروزرسانی، فرصت تولید محتوا به شکل خلاقانه تری را برای کاربران فراهم میکند. پس میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که هر کجا شبکههای اجتماعی باشد، محتوا همیشه پادشاهی میکند!
با یک نیم نگاه به وضعیت شبکههای اجتماعی در آینده میتوانیم پیش بینی کنیم که شبکههای اجتماعی همواره در حال پیشرفت هستند. نتیجه؟ محتوا همیشه پادشاه خواهد ماند!
گذشته از این، شبکههای اجتماعی نه تنها در محتوا، بلکه در سئو هم تاثیر دارند به طوری که در آینده سوشال سیگنال ها میتوانند ضریب موفقیت سئو سایت شما را افزایش دهد.
یک دلیل منطقی برای بقای محتوا تا آخر الزمان
اجازه دهید برای درک دقیق اهمیت محتوا، یک مقایسه بین دو نوع بازاریابی دیجیتال انجام دهیم:
- انواع روشهای تبلیغات پولی: در این روش بازاریابی هدف اصلی ما فروش محصولات یا افزاش سطح آگاهی از برند است. پس برای اینکار با روشهای مختلف (مثل تبلیغات) سراغ مشتری میرویم و محصول یا سرویس خود را معرفی میکنیم.
- تولید محتوا با کیفیت برای کاربران: در این نوع بازاریابی، چیزی که اهمیت دارد، نیاز مشتری است. برای همین سعی میکنیم با شناخت عمیق پرسونای مخاطب، ابهامات و نیازهای کاربر را یکی یکی برطرف کنیم. نتیجه؟ مشتری سراغ ما میآید.
دلیل منطقی ما برای بقای محتوا تا آخر الزمان چیست؟
اینکه بازاریابی و اصول سئو در مقاله نویسی تنها برای خودِ خودِ کاربران است و با انجام درست آن، یک رابطه بین کسب و کار و مخاطب شکل میگیرد. یک رابطه اگر ادامه دار باشد، به اعتماد منجر میشود و اعتماد هم معجون شگفت انگیزی برای فروش است.
نیم نگاهی به تولید محتوا در آینده، تغییرات محتوایی چه شکلی هستند؟
تا اینجا به شما گفتیم که به دلیل وجود شبکههای اجتماعی، محتوا همیشه حرف اول را میزند. ولی موضوعی که باید توجه زیادی به آن داشته باشید، مربوط به تغیرات محتوا است. به عبارت دیگر ما میخواهیم بدانیم که چه نوع محتوایی در آینده باز خورد خوبی دارد؟ چه محتوایی بهتر میتواند کاربران را درگیر کند؟ چه نوع محتوایی میتواند به کسب و کار ما کمک کند؟.
محتوا پادشاه است؟ نسخه ای برای شروع تولید محتوا
اجازه دهید چند قدم به عقب برداریم.
برای شروع تولید محتوا باید چکار کنیم؟
این سوال را از هر متخصصی بپرسید، جوابها معمولاً شبیه به هم هستند:
قبل از هر چیزی باید یک «استراتژی محتوایی» برای خود داشته باشید.
ولی فرآیند تولید محتوا یک مرحله دیگر هم دارد که از دید خیلی از نویسندگان محتوا و مدیران کسب و کار پنهان میماند.
این مرحله که با نام مرحله صفر از آن یاد میکنیم، قدرت داستان سرایی در کسب و کار است.
داستان سرایی در تولید محتوا همیشه به داستان ربط ندارد!
اولین چیزی که بعد از دیدن عبارت «داستان سرایی در تولید محتوا» به ذهنمان میآید این است که باید در محتوای خود یک قصه تعریف کنیم!
قصه ای که در آن یک شخصیت، در حال انجام یک چالش است و شما میتوانید با کسب و کار خود، این چالش را برطرف کنید.
واقعیت این است که این نوع داستان سرایی برای هر نوع کسب و کار جواب نمیدهد.
فرض کنید یک سایت در زمینه فروش ماشین به صورت نقدی داریم. حالا با توجه به مخاطب این نوع سایت، استفاده از داستان با عناصر بالا میتواند نتیجه بخش باشد؟
در واقع منظور از داستان این است که ما برای محتوای خود یک چرایی داشته باشیم.
داستان سرایی در محتوا یعنی داشتن یک دلیل غیرمنطقی !
فرض کنید وارد یک مغازه موبایل فروشی شدید که کلاً دو بخش دارد و هر بخش، موبایلهایی با برندهای مختلف را به فروش میرساند. با یک نگاه به روشهای تبلیغاتی این دو نوع موبایل به تفاوت آنها پی میبرید. چه تفاوتی؟
- موبایل x: تنها در مورد مشخصات و ویژگیهای شگفت انگیز موبایل صحبت میکند. در این روش تنها از اعداد، آمار و کلمات تاثیرگذار برای درگیر کردن مشتری استفاده میشود.
- موبایل y: دارد یک داستان تعریف میکند از اینکه این موبایل چه تاثیر بزرگی در زندگی مشتریهای خود گذاشته است.
حالا بیاید این دو روش را باهم مقایسه کنیم.
- موبایل اول از روش منطقی (اعداد و ارقام) برای تبلیغ استفاده میکند.
- موبایل دوم از روش احساسی (تاثیر در زندگی انسانها) برای تبلیغ استفاده میکند.
حالا نوبت شماست که حدس بزنید کدام روش بیشتر به فروش منجر میشود؟
پاسخ را در بخش بعد موشکافی کردیم.
درگیر کردن احساسات مخاطب، پادشاهی محتوا در آینده
جدال بین منطق و احساس همیشه یکی از جذاب ترین چالشها برای روان شناسان بوده و هست. ولی این جدال در صنعت تبلیغات همیشه نتیجه یکسانی داشته:
درگیر کردن احساسات مخاطب همیشه حرف اول را میزند!
جالب است بدانید که این موضوع ارتباط نزدیکی با دایره طلایی سایمون سینک دارد. در این دایره برای هر محصولی که میخواهیم بفروشیم 3 کار میتوانیم بکنیم:
1: تمرکز را بر خود محصول قرار دهیم
2: تمرکز را بر چطور بودن محصول قرار دهیم
3: تمرکز را بر چرایی محصول قرار دهیم
طبق گفته سایمون سینک، روش 3 همیشه بازخورد بهتری دارد و در اکثر موارد به فروش منجر میشود. سایمون برای اثبات این قضیه، روش بازاریابی شرکت اپل را مثال میزند و میگوید دلیل اینکه محصولات اپل تا اینقدر جذابیت دارد، این است که اپل هنگام معرفی محصولات خود یک داستان احساسی از تاثیر محصول بر زندگی شخصی مشتریها پخش میکند.